ای گل ناز من ، محرم رازهای من ، روز آمدنت مبارک
روزی که دنیا با طلوع تو میلرزد از اینهمه زیبایی که در وجودت شکفته است
روشن تر از خورشید ، در لابه لای ابرها روشنتر از روشنی ها نوریست که به زمین رسید ، بر تنم تابید و شکفتم در کویر ، شدم عاشقی و پرواز کردم به سوی روشنی ها ، دیدم عشق آسمانی را ، شنیدم نغمه بارانی را !
گفتم بیشتر از اینکه به دلم بنشینی ، دلم را زیر و رو کردی ، منی که بر روی زمین بودم را به کجاها کشاندی ! با آن چشمان زیبایت مرا به آسمانها آوردی تا هم اینجا به تو برسم و هم طلوع عاشقانه ات را در کنار تو ببینم !
طلوعی که غوغای عشق را به دلم آورد ، تا بتوانم از اعماق احساسم آنچنان از تو بنویسم تا هیچکس نتواند حتی درک کند شعری که از تو سروده ام !
در توان هیچکس نیست از تو گفتن جز منی که با طلوع عشقت بر روی قلبم آتش احساسات در دلم شعله ور شد!
تویی که طلوع دوباره ات در قلبم امروز است ، سالها گذشت و من با نور عشق تو زنده ام و با هوای نفسهای تو عاشقم !
صفحه صفحه از دفتر عشق ، این من و تو و این سرنوشت ، رسیده ام به گلی از باغ بهشت ، از آغاز هم نام تو بود که قلمم بر روی دفتر عشق نوشت !
روشنتر از خورشید ، خدا تو را برای من آفرید ، با آمدنت هر چه غم بود از دلم پرید ، بعد از آمدنت هیچکس مرا غمگین ندید ، ای تویی که مرا به آسمان ها رساندی!
میلاد تو است ، قلبم پر تپش از همیشه ، این روز را در قلبم حک کرده ام که تا زنده ام بماند ، که هم میلاد تو را دیدم و هم لحظه عاشقی را !
ای گل ناز من ، محرم رازهای من ، روز آمدنت مبارک ، روزی که دنیا با طلوع تو میلرزد از اینهمه زیبایی که در وجود تو شکفته است !
میخواهم همه دنیا بدانند که چقدر دوستت دارم ، تا حسرتی باشد در دلهای دیگران و دلیلی باشد از اینکه افتخار کنم که پاکترین عشق دنیا در دلم نشسته !
با دلی عاشق و قلمی که به یاری هیچ احساسی جز من نمیرسد ، با این دل پر غرور ، از تو نوشتم و از تو خواهم نوشت ، تا ابد از تو خواهم نوشت در دفتر عشق ….میلادت مبارک ای بهترین عشق!
نویسنده :» مهدی لقمانی

نظرات شما عزیزان: